الان ساعت 2:15 بامداد سومین یکشنبه از اسفندماه 98 هستش که فیلم هوش مصنوعی یا AI از کارگردان مشهور اسپیلبرگ رو دیدم. به شدت تحت تاثیر موضوع این فیلم قرار گرفتم. سالها پیش، زمانی که بچه بودم این فیلم رو در حد چند دقیقه از صدا و سیما دیده بودم اما اینبار فرق داشت. در سکوت شب و تنهایی با فراغ خاطر از تعطیلی کار و قرنطینه کرونا، این فیلم رو نه تنها دیدم بلکه با دقیقه دقیقه اون همزاد پنداری کردم.

به ساختار فیلم و اشکالات فنی و یا نقاط قوت اون کاری ندارم چون متخصص نیستم. تحلیل این فیلم زیبا از توان و حوصله و دانش من خارجه و بسیار سایت های معتبر که این کار رو کردن.

این فیلم در دسته علمی و تخیلی قرار میگیره اما به نظر من یک فیلم کاملا علمی و پیشگویانه س. حقایقی گفته شده که نمیدونم تا چه حد اما به نظر من به واقعیت های اینده بشریت نزدیکه. ساختن رباتی که عشق و احساس رو درک کنه. چیزی که در حال حاضر دانش بشریت به دنبال اون هستش.

من عاشق رباتیک و هوش مصنوعی هستم اما برای اولین بار ذهنم به چالش کشیده شد. آخر داستان ما چیه؟ آخر داستان ارتقای هوش ربات ها چیه؟ به کجا قراره برسیم؟ ساخت ربات هایی که میتونن عشق بورزن یه ظلم در حق اوناست. اینکه در نهایت به دست ما نابود بشن با اینکه درکی از دنیا و احساسات دارند هم اوج ستم و ظلمه.

عشق ربات کودک این فیلم (که بسیار طبیعی و زیبا ایفای نقش کرد) به مادر خودش یکی از زیباترین احساسات رو به تصویر کشید. پیوند داستان فیلم با پینوکیو و اینکه روزی تبدیل به انسان واقعی بشه هم به شدت به جذابیت فیلم اضافه کرد.

به نظرم فیلم در چند نقطه اوج داشت. یکی از قسمت ها جدایی مادر و بچه ربات (دیوید) هستش که التماس میکنه که این کار در حقش انجام نشه. در جایی دیگه، جو به ربات میگه که انسان ها تو رو دوست ندارند، فقط بابت خدماتی که بهشون میدی تو رو نگه میدارند مثل من که

دیوید چند قرن در زیر برف و یخ منتظر فرشته مهربون موند تا اون رو تبدیل به یه انسان وافعی کنه. توی داستان، فرجام انسان ها با عصر یخبندان هستش. همینطور سکانس پایانی که دیوید به کمک موجودات فضایی، مادرش رو (به کمک موی سرش) برای تنها 24 ساعت زنده میکنه. خودم بارها از زمانی که مادرم رو از دست دادم به این قضیه فکر کردم که فقط یک روز دوباره ببینمش. فقط یک روز. قطعا اون روز بهترین روز زندگی من میشه. هونطور که دیوید شادترین روز زندگیش بود. در کنار مادرش به خواب فرو رفت.این سکانس ها رو نمیتونم فراموش کنم چون ذهن و دل خودم هم سالها به اون فکر کرده

نمیدونم سرنوشت ربات ها و هوش مصنوعی به کجا میرسه اما در غلیانات احساسی بعد از دیدن این فیلم، فقط دوست دارم که فارغ از هیاهوی این دنیا یادبگیرم هر لحظه عشق بورزم. جایی که موجود فضایی به دیوید میگه، تفاوت انسان ها با دیگر موجودات هستی، عشق و احساسات اونا هستش.

چقدر برام هوش مصنوعی و رباتیک بی معنا شد. یک لحظه همه چی فرو ریخت. اخر داستان قراره چی بشه؟ کاش میشد تمام احساسات الانم رو تایپ کنم و ضبط. حیف که نمیشه. باز هم سوال تکراری، آخر داستان ما چی میشه؟

خدایا خودت کمک کن عاشق تر باشیم. 

جمله تکراری دیوید:I Love you Mom

 

فیلم چپی (Chappie 2015)

فیلم هوش مصنوعی (2001)

رو ,فیلم ,ها ,دیوید ,هوش ,اون ,این فیلم ,هوش مصنوعی ,انسان ها ,که دیوید ,آخر داستان

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چی کده ممیّز نقد فیلم خرید و فروش عمده موزر مطالب اینترنتی Fairytale کد سرا IRMMD | Download Soft APP دانلود سی لوگو ساز سه بعدی